باید از فقدان گل، خونجوش بود
در فراق یاس، مشکی پوش بود
***
یاس ما را رو به پاکی می برد
رو به عشقی اشتراکی می برد
***
یاس یک شب را گل ایوان ماست
یاس تنها یک سحر مهمان ماست
***
بعد روی صبح، پرپر می شود
راهی شبهای دیگر می شود
یاس مثل عطر پاک نیّـت است
یاس استنشاق معصومیّـت است
***
یاس بوی حوض کوثر می دهد
عطر اخلاق پیمبر می دهد
***
حضرت زهرا دلش از یاس بود
دانه های اشکش از الماس بود
***
داغ عطر یاس زهرا زیر ماه
می چکانید اشک حیدر را به چاه
***
عشق محزون علی یاس است و بس
چشم او یک چشمه الماس است و بس
***
اشک می ریزد علی مانند رود
بر تن زهرا: گل یاس کبود
***
گریه کن زیرا که دُخت آفتاب
بی خبر باید بخوابد در تراب
***
این دل یاس است و روح یاسمین
این امانت را امین باش ای زمین
***
نیمه شب دزدانه باید در مغاک
ریخت بر روی گل خورشید، خاک
شعر :از احمد عزیزی شاعر آیینی
منبع : پایگاه خیبرآنلاین http://kheybaronline.ir/